...

امروز روز دوم ماه رمضانه و من فردا مهمون دارم . الان پريسا و باباش خوابن(ساعت 4:41). اين چند روزي كه مطلبي ننوشتم چون رم ريدرم خرابه و نميتونم عكسي از پريسا بزارم و منم دوست دارم هميشه عكس بزارم. البته اين چند روز سرمم شلوغ بود دو روز قبل از ماه رمضان، مادر شوهرم همسايه هاشو و دختراشونو دعوت كرده بود (مهموني دوره شون)و آش درست كرده بود منم رفته بودم كمكشون . همسايه هاي با حالي دارن خيلي شوخ و بامزه ان.  دختراشونم همه ازدواج كردن و بچه دارن و پريسا حسابي با هاشون بازي كرد و اون روز خيلي بهش خوش گذشت.

ادامه مطلب

وز بعد هم خونه مامانم بوديم كه سعيده هم بود تا شب اونجا بوديم. مامان جون مي گفت پريسا رو بزارين بمونه ولي دلم نيومد خودش كه نشسته بود پاي تلويزيون لالايي شبكه پويا رو نگاه ميكرد . هر قدر مي گفتيم بيا بريم خونمون مي گفت: نكن نكن يعني نگو حواسم پرت ميشه بزارين ببينم. تا اينكه باباش از در رفت بيرون . بدو رفت پيش باباش كه ده ده. پس فهميديم  د د رو بيشتر از لالايي دوست داره آخه عاشق لالايي شبكه پوياست محاله از پاش جم بخوره ولي ...

فردا هم كه مهمون دارم يا بايد پريسا رو ببرم خونه مادر يا خونه مامانم تا به كارهام برسم . شايدم اگه باباش مواظبش باشه نبرمش.

تصميم گرفتم امسال هم ختم قران بردارم ولي اين پريسا اگه قران رو دستم ببينه مگه ميزاره سريع از دست مي گيره و ميگه؟ بسم رحمان رحيم قل قل قل احد. يعني منم ميخوام بخونم. به حساب خودش سوره توحيد رو ميخونه.

مسابقه جشنواره هم كه تا ديروز نفر 79 هستيم و يه جورايي بي خيالش شديم. البته هنوز وقت هست .ديروز ديدم پريسا مرتب يه چيزي رو تكرار مي كنه وقتي دقت كردم ديدم ميگه: اس ام اس دادي  اس ام اس دادي . چون من چند بار به باباش اينو گفته بودم و اونم يادش مي رفت اس ام اس بده ولي اين طوطي يادش مونده بود و اينقدر پشت سر هم اين جمله رو تكرار مي كرد كه مي خواستم بخورمش